دختر گلم عادت داری راه به راه کفش های جا کفشی رو بریزی بیرون یه عکسایی از این صحنه های بیرون ریختن کفش دارم ولی به دلیل ناخوشایند بودن اینجا نمیذارم. ...
آوین جون از همسایگی بابا سهراب در اومد وهمسایه بابا بیژن شد. یه خونه بزرگ و قدیمی و با صفا . اینجا حسابی بازی میکنی. دوتا درخت انجیر داریم که تا میری تو حیاط میگی انج یعنی انجیر . انجیر خوردنت هم دیدن داره. اینجا هم تو دل مرداد هوا بارونی شد و به حدی سرد شد که متوسل شدیم به لباسای پاییزی. اما امان از شرجی بعد از این بارون. چقدر خوشحالی که بارون اومده. اینم درخت ازگیل زیر بارون ...
آوین جونم تو مرداد92 اسباب کشی داشت و از خونه ای که در اونجا متولد شد خداحافظی کرد و به خونه خودش رفت. اینجا هم که رفتی تو چمدون لباسات. مثلا حیاط میشوری جعبه ابزار بابابزرگ رو هم که بیرون ریختی مگه چیه ؟ ها؟چی گفتی؟ حسابی به مامان و بابا کمک کردم... ...