آوین جونآوین جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات آوین جون

15-14ماهگی

1392/2/10 23:33
نویسنده : مامان
130 بازدید
اشتراک گذاری

آوینم اینجا رفته بودی EDMOLA خوابگاه دایی  جون مهدی خیلی با صفا بود.

برای بوقلمونا که سوت میزدیم میگفتند قلقلقلقلقل....

حالا بهت میگیم آوین بوقلمون چی میگه؟ سرت رو مثل بوقلمون تکون میدی و میگی قققققققققققق...

آوین در مجتمع مازرون

اینجا هم رفته بودیم کوه(لاکوه) نمیدونم ارتفاعش چقدر بود فقط میدونم که تو ابرا بودیم خیییییییلی خوب بود و خیلی سرد. تو از خوشحالی از صبح تا غروب نخوابیدی و همش با هم بازی کردیم...

رو سراشیبی بودیم چند بار قل خوردی و لیز خوردی توپ قلقلی من.

اینجا هم که از فرط سرما رفتیم تو چادر صبحانه خوردیم تو هم همش حواست جمع بود که تو هر دوتا دستت خوراکی باشه تا یه موقع کلاه سرت نره.

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)