بازیگوش شدن آوین جون
عاشق خاموش و روشن کردن کامپیوتر
آوین و حسنا
از جلوی پارک که رد میشی میگی تااااااااااااتاااااااااا یعنی تاب بازی.
اولش از سرسره بازی ترسیدی ولی بعدش خوشت اومد.
تو راه برگشت هم که قبول نمیکردی تو کالاسکه بشینی نصف راه رو بغل شدی.
گل مصنوعی رو که بو میکنی هیییییییچ...
تازه به دایی جون مهدی(به قول خودت دا) هم تعارف میکنی که بو کنه!
نشد از حالت بو کردنت عکس بگیرم گل رو میبری سمت دماغت(خیلی خب همون بینی) بعد دماغت رو جمع میکنی و یه به به هم میگی(قربون قوه تخیلت).
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی