آوین جونآوین جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات آوین جون

یلدای91

1391/10/17 19:41
نویسنده : مامان
153 بازدید
اشتراک گذاری

این یلدا اولین یلدای آوین گلم بود خونه بابا بیژن.

و اماآنچه گذشت...

اول از در لبخند وارد شدی و رفتی سراغ بساط شب یلدا...

و...

 

...بعدش که رفتی سراغ میوه ها یه کیوی برداشتی و تو مشتای کوچولوت فشار دادی و حسابی آبش رو گرفتی.

بعدش هم که اوقاتت لیمویی شد از بس که پشت میز رو پاهای گلت ایستادی.

بعد که موقع خوردن آجیل شب یلدا شد برای سرگرم کردنت جام شکلات رو دادن دستت...

دختر گلم هم جام رو وارونه کرد و نشست روی شکلاتا از اون جا که شکلاتا  کاکائویی بودن تبدیل شدن به شکلات تخته ای و بعدشم سر شکلاتا دعوا شد آخه خیلی خوشمزشون کردی گلم.

اونم پای عمه جونه برای نشون دادن مقیاس پرتقال!!!!!!!

من که تا حالا پرتقالای به این بزرگی ندیده بودم!

بعدشم کلی بازی کردی...

و در نهایت باخستگی تمام لالا کردی. 

 

دختر گلم امسال دو تا شب یلدا داشت.شب قبل رو منزل باباسهراب بود ولی اونقد که بازی کرد و خسته شدکه سر شب خوابید.

آرزو میکنم در کنار خانواده هامون سال های سال بتونیم این شب زیبای با هم بودن رو جشن بگیریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی سه فرشته
10 دی 91 1:20
حسابی خسته نباشی آوین جون.یلداتم مبارک.