آوین جونآوین جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات آوین جون

واز

در دل گرمای تابستون موقعی که سواحل خزر رطوبت96%رو داشت آوین جون در ارتفاعات واز از توابع چمستان نور زیر قطرات ریز بارون در یه هوای بسیار مطبوع از بازی با دوستاش لذت میبرد(تابستان92). دلت میخواست روی این سراشیبی تند بدویی !خیلی خطرناک بود زیر این سراشیبی یه رودخونه بود اونروز از بس دنبالت دویدم هلاک شدم مامانی... اینم امیر علی و سارا جون به قول خودت(amnami) انجا تو صف بودی که سوار اسب بشی... این آقا که گذاشتت روی اسب ترسیدی... ولی بعد که با مامانی سوار اسب شدی خوشحالی میکردی و پتکو پتکویی راه انداخته بودی... تاب بازی و و عکس دسته جمعی بچه های ...
2 مهر 1392

تولد مامان و بابا

١٢شهریور تولد مامانی بود و بابایی مهربون  مثل همیشه زحمت کشیدن ... آوین جون هم حسابی از این تولد بازی لذت برد... تولد بابا جون هم که در 23 شهریور بود. اینم کیک سفارشی مخصوص بابا جون از نوع مامان پز... تولد تولد تولدمون مبارک...   ...
2 مهر 1392

کفش

دختر گلم عادت داری راه به راه کفش های جا کفشی رو بریزی بیرون یه عکسایی از این صحنه های بیرون ریختن کفش دارم ولی به دلیل ناخوشایند بودن اینجا نمیذارم.     ...
24 مرداد 1392